دسته‌ها
روزنوشت

مهربانی

فرشته بانو،
از آن شب سردی که نگاه‌ات رنگ‌های گرم پاییز را به زندگی‌ام ریخت، هزار و پانصد شب می‌گذرد و من گویی هزار و پانصد سال است که این چشم‌ها را می‌شناسم، چشمانی که دریا دریا آرامش در نگاه‌شان موج می‌زند.

زیباترین ناگهانِ زندگی‌ام،
زادروزت میلاد مهربان‌ترینِ فرشته‌هاست.

مهربان‌ترین‌ام،
سال‌ها باش و بگذار تا مهربانی‌ات، مهربانِ مهرمان باشد.

دسته‌ها
ادبيّات و هنر

بانوی لحظه‌ها

یاد بگیر جانم!
دوست داشتن
برایِ خاطرِ چشم و ابرو نمی‌ماند
عشق
به احترامِ اندامِ تراشیده‌ی هیچکس
رویِ پاهایش نمی‌ایستد
فراموش نکن
برجسته‌ترین لباس‌ها
آخرسر جایش گوشه‌ی کمد
لابه‌لایِ یک دنیا
لباس‌هایِ خانه‌گیِ گشاد
که تو را هم‌بسترِ رویاهایِ شیرینِ شبانه می‌کنند
جا خوش می‌کند
یادت نرود
دنیا دنیا لوازمِ آرایش هم که داشته باشی
با یک آب تمامش پاک می‌شود
و تو می‌مانی!
خودِ تو
که به گمانم
یادت رفته وقتی لبخند می‌زنی
زیباترین مخلوقِ خدا را
نشانِ دنیا می‌دهی
به دلت بسپار
اگر کسی آمد
که خودِ تو را
که روزهایی می‌رسد
که هیچ حوصله‌ی
آراسته بودن را هم نداری
نگاهِ خواهان‌اش را به تو بدوزد
و بگوید:
امروز کدام‌یک از لبخندهایت را پوشیده‌ای
که این‌قدر دل‌نشین‌تر شده‌ای؟
خودش را بسپارد به روزگارش
تا تو بشوی
بانویِ لحظه‌هایش…!

عادل دانتیسم