همین الان خواندم که این زن پس از ۹ سال، امروز صبح اعدام شد. با گناهکار یا بیگناه بودناش کاری ندارم ولی چیزی که در این چند روز اخیر فکرم را به شدّت به خودش مشغول کرده اینست که چرا همهی ما فقط سیستم قضایی و جمهوری اسلامی و قاضی پرونده را به باد انتقاد گرفتهایم؟ چرا کسی از خانوادهی مقتول -خانم فاطمه (لاله) سحرخیزان- سوال نمیکند که چرا حسّ کینه و انتقامجوییشان بعد از ۹ سال هنوز شعلهور است؟ امروز چه حسّی دارند؟ دست و پا زدن زنی میان زمین و هوا غبار غم از دلشان شسته است؟ تصویر جان کندن یک انسان بر چوبهی دار چگونه تصویریست؟ بسیار مشتاقام بدانم پاسخشان چیست!
بیایید از خودمان هم سوال کنیم که ما در جایگاه «سحرخیزان»ها چه میکردیم؟ و اگر به همانجایی رسیدیم که آنها امروز رسیدهاند، دست از نقد حکومت و عمّال آن برداریم که: «از ماست که بر ماست»