طرح اندام تو انگیزهی معماریهاست
دلات آیینهی ایوان طلاکاریهاست
باید از دور به لبخند تـو قانع باشم
اخمِ تو عاقبتِ تلخِ طمعکاریهاست
جای هر دفتر شعری که در آن نامات نیست
توی تاریکترین گوشهی انباریهاست
نفس باد صبا مشکفشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاریهاست
با تو خوشبختترین مرد جهان خواهم شد
گرچه این خواستهی قلبی بسیاریهاست
گاه آرامام و گاهی نگران، دنیایام –
شرح آشفتهای از مستی و هشیاریهاست
نیمهی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق اینگونه گرفتاریهاست