چشمات بهچشمِ ما و دلات پیشِ دیگریست
جای گلایه نیست که این رسمِ دلبریست
هرکس گذشت از نظرت، در دلات نشست
تنها گناهِ آینهها، زودباوریست
مهرت بهخلق بیشتر از جور بر من است
سهم برابر همهگان نابرابریست
دشنام یا دعای تو در حقّ من یکیست
ای آفتاب، هرچه کنی ذرّهپروریست
ساحل جوابِ سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبکسریست
دستهها
10 دیدگاه دربارهٔ «گاهی فقط سکوت – فاضل نظری»
salam ali jon engar saret khalvate haroz siteto up mikoni
ای بفهمی نفهمی وقتام بیشتره
salam engar cheshmet kardam
گر شعله های خشم وطن / زین بیشتر بلند شود
ترسم به روی سنگ لحد / نامت عجین به گند شود
پر گوی و یاوه ساز شدی، / بی حد زبان دراز شدی
ابرام ژاژخایی ی تو / اسباب ریشخند شود
هرجا دروغ یافته ای / درهم چو رشته بافته ای
ترسم که آنچه تافته ای / بر گردنت کمند شود
باد غرور در سر تو، / کور است چشم باور تو
پیلی که اوفتد به زمین / حاشا دگر بلند شود
بر سر کله گشاد منه، / خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج – طلب / پابوس آبکند شود
بس کن خروش و همهمه را، / در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا / گریان و سوگمند شود
نفرین من مباد تو را / زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود، / خاطر مرا نژند شود
خواهی گر آتشم بزنی / یا قصد سنگسار کنی
کبریت و سنگ در کف تو / خاموش و بی گزند شود
سیمین بهبهانی
۲۵ خرداد ۱۳۸۸
شعرهای بیشتری بنویسید مخصوصا شعرهای جدید فاضل را
سلام
شعرهای آقای نظری خیلی قشنگه
لطف کنید اسم کتاباشونو برام میل بزنید
پاینده باشید
سلام
لطفا شعر های دیگری نیز از کتاب « آن ها» برایمان بگذارید.
سلام من عاشق اشعار فاضلم
سلام ممنون از وبلاگ زیبا و اشعار آقای فاضل
خیلی صریح روان و گویا سپاسگزارم
و برای احساس لطیفشان بهشون تبریک میگم
و باز
امروز بی حوصله از بودن خود در دنیا غم بیهودگی هااااااا میخوردم…!!!
سلام عالی است شعرهاتون. منم شاعرم ولی کسی منو نمیشناسه باور کنید میگید نه برام شعر بفرستید بر وزنش شعر بگم/۰۹۱۹۱۹۵۷۷۸۹
— غم برو شادی بیا…
از برو بچه های قدیمی تر خمین هستم. سی سالی میشه که از بد زمانه رخت به دیار غربت بردم . سرو سری با شعر و کتاب دارم که ساعات فراقت از کار روزانه ام را با آنها میگذرانم. راستش شادمان شدم وقتی سروده های فاضل را خواندم. آخه همشهری هستیم و بوی دیار میدهد. درود بر شما فاضل جان که به درستی می سرایی و نغز سروده هایت بسیار دلنشین است. در ضمن بدان که هم سال پسر من هستی و بیشتر برایت آرزوی پیشرفت و سربلندی دارم. کااش روزی بتوانیم در بلندای کوه بوجه آتش چهار شنبه سوری را به رسم آن زمان های خوب روشن کنیم تا دوباره همه با هم بخوانیم که: غم برو شادی بیا-محنت برو روزی (آزادی) بیا..